۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

موسیقی و هارمونی

موسیقی این موهبت خداوند،که با اولین آواهای انسان شکل گرفت و با تقلید از حیوانات و پرندگان به نغمه پردازی و هم نوای افتاد.اکنون به چنان عظمت و وسعتی رسیده که همچون دریای بی پایانی که پر از ناشناختهای دست نیافتنی است ،تبدیل گردیده.      این هنر که امروزه به شکل علمی مورد بحث و تحقیق و تدریس قرار میگیرد.آنچنان آنکادر شده و ریاضی گونه نوشته و اجرا میشود که دیگر حال و هوای از تغزل در او جای ندارد.متاسفانه ارکسترهای آنچنانی به اجرای قطعاتی بی حال و بی رمعق پرداخته که حتی ارزش شنیده شدن یک بار هم ندارند.چندی پیش در یکی از تالارهای تهران کنسرتی برگزار شد که اینجانب هم حضور داشتم.قطعه توسط ارکستر سمفونیک اجرا شد،که با وجود هارمونی آنچنانی و ارکستری با ابهت و آنچنانی تر حتی ساعتی نتوانست اهل فن را به شنیدن وادارد وای به حال آنانی که آمده بودن تا ساعتی را به آرامش همرا با نوازش موسیقی بگذارانند.اینهمه ساز که با ملودیهای گوناگون به شکلی هارمونی وار در زیبایی چشم گیر ارکستری عظیم و مجلل به نبود نوای دل انگیزی رنگ می بازد.براستی چه کم داشت؟ چه در این هیاهویه آوا و نوا  گم شده بود؟نه اینکه من مخالف موسیقی چند صدای (پلی فونی)هستم،اتفاقا بسیار هم موفق اینگونه از موسیقی هستم.فقط مشکل با انتخاب ملودی و نوع ارکستراسیون دارم.بحث من فقر ملودی است که برخی از آهنگسازان ما به آن دچارند.وگرنه هارمونی در خدمت ملودی شاهکاری است که موسیقی غرب به ارمغان آورده.ما کارهای بزرگانی چون حنانه،خالقی ،سنجری و دیگراساتید(که مجال گفتن تمامی نام این بزرگان نیست)داریم،که نمونه های  بسیار خوبی از قطعات چند صدای با ارکستر بزرگ یا سمفونیک می باشد.  ولی اگر تمامی این آثار را بررسی کنید،می بینید که از یک شالوده درست درملودی بهره میگیرند.وهارمونی جز برای همراهی و نمایان تر کردن ملودی اصلی وظیفه دیگر ندارد.برعکس آنچه در کنسرت کذایی صورت کرفت.که به نظر من هارمونی سرگیج بود. به نظر من دو مشکل اصلی گریبان ارکستراسیون در ایران کرفته است 1اکثرا قطعاتی که برای ارکستر سمفونی نوشته میشود دارای تم ایرانی،سنتی هستند که بزور میخواهیم در یک قاب کلاسیک غربی انها را جا بدهیم .ولی بدلیل نبود فواصل درست و یک اندازه در موسیقی سنتی ایران حرکت عمودی سازها صدا دهی خوبی ندارد و چون اسرار به استفاده از کرن در طول قطعه داریم پس مجبور به هم ریختن اصول بازی میشویم و این شروع از هم گسیختگی هارمونی و دیسونانس های نا مطبوع است.البته این مشکل در پلیفونی به راحتی قابل حل است ولی اگر همچنان اسرار به هوموفونی داشته باشیم باید از قواعد بازی آنها تبعیت کرد.2نبود انسجام در ایپزودهای که بدلیل آرپژها،پاساژها وفیگورهای کلیشه ای آثار بزرگان غرب (ماننده موتزارت و بتهون و...)خط سیری برای اتصال از پرده به پرده دیگر ندارد اصطلاحا آهنگساز درمانده از تغییر ریتم دنبال راه فراری از این درماندگی.واین فرار را در ترموله های پشت سرهم وحرکتهای کروماتیک وایجاد تعلیق با سنکپ ها در ابتدا و انتها میزانها میداند هرچند که این تعمیدات صرفا باعث سرگیج در ارکستر میشود و خط اصلی ملودی در این هیاهو دچار خفقان می گردد                  ادامه دارد